شیر و گرگ و روباهی با هم به شکار می روند. آن ها با همراهی هم یک گاو وحشی، بز و خرگوش شکار کردند

 

شیر به گرگ می گوید این سه شکار را تقسیم کن. گرگ گفت گاو وحشی که بزرگتر است از آن شماست. 

 

من از بز استفاده می کنم و خرگوش هم قسمت روباه باشد. شیر گفت چه گفتی؟ در جایی که من وجود دارم تو اظهار وجود می کنی

 پیشتر بیا. 

 

گرگ که پیش آمد شیر با پنجه های نیرومندش او را در هم درید.

سپس شیر رو به روباه کرد و گفت حالا تو این شکارها را تقسیم کن.

 

روباه گفت سرورم این گاو فربه برای صبحانه شما، این بز هم غذای وسط روز شما و خرگوش هم برای شام مناسب است. شیر گفت تو این تقسیم کردن را از که آموختی؟

 

روباه گفت از سر بریده گرگ!!!

درس مهم

کاش دنیا مثل قدیما بود

پندی مثل الماس

داستان شیر و گرگ و روباه

داستان های خواندنی

داستان چهار برادر و مادر

داستان گفتگوی 2 سگ

  ,شیر ,هم ,گرگ ,روباه ,شکار ,و خرگوش ,    ,تقسیم کن ,تو این ,شیر گفت

مشخصات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

نوشته هاي من sanjeshkhosravy چند در چند دکتر ایرانی تخیلات یک نیمه مهندس مودت کاغذ ديواري pesarbad فرتــ نکنــــــــــــ صفحه شخصی وحید وحدت